به گزارش ایکنا، کتاب «عزيز زيبای من» مستندی روایی از روزهای پایانی زندگی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی است. در این کتاب از زبان خانواده، همرزمان و دوستان ایشان سه روز آخر زندگی سردار سلیمانی روایت میشود. در برگی از این کتاب، خاطره شهید سید رضی موسوی از ساعتهای قبل از شهادت حاج قاسم سلیمانی اینگونه آمده است:
هواپیما در فرودگاه دمشق فرود آمد. سید رضی در فرودگاه بود. برای کار دیگری رفته بود که به او خبر دادند «حاجقاسم سلیمانی اومده.» سید رضی شوکه شد. سریع به استقبالشان رفت. حاجی ردیف اول نشسته و ماسک زده بود.
سید رضی به سمتش رفت و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «حاجآقا، ما که هنگ کردیم شما خبرنداده اومدی!»
حاجی گفت: «حالا یه صلوات بفرست از هنگی در بیای!»
سید رضی خندید و زیر لب صلواتی فرستاد. سوار ماشین شدند و به سمت مقصد حرکت کردند.
حالوهوای حاجی خیلی خاص بود. در مسیر نگاهی به سید رضی کرد و بیمقدمه گفت: «تو هم دیگه پیر شدی، تو هم باید شهید بشی!»
«خدا از دهنت بشنوه، حاجی!»
انتهای پیام